داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند!!!
سلام به همه ی دوستانم که فکر می کنند من نامردم خداییش اینجوری نیست سرم خیلی خیلی شلوغ و درص و مشغم ضیاد شده دیگه نمیرسم زود به زود کامنت بذارم ولی اگه خواستید ایمیل بدید حتما حتما در اسرع وقت جوابشو میدم
این ایمیل جدیدمه:
dr.kia0098@yahoo.com روی ماه تک تکونو می بوسم.
سلام دوستان اگه دوست دارید گوشی خودتونو اپدیت کنید به نرم افزار نوکیا اپدیت نیاز دارید.
لینکش در پایین قرار داده شده
پروتئینها مواد آلی بزرگ و یکی از انواع درشتملکولهای زیستی هستند که از زیرواحدهایی به نام اسید آمینه ساخته شدهاند. پروتئینها مانند زنجیری از یک کلاف سهبعدی بسپارهایی هستند که از ترکیب اسیدهای آمینه حاصل میشوند. اسیدهای آمینه مثل یک زنجیر خطی توسط پیوند پپتیدی میان گروههای کربوکسیل و آمین مجاور به یکدیگر متصل میشوند تا یک پلی پپتید را به وجود بیاورند. ترتیب اسیدهای آمینه در یک پروتئین توسط ژن مشخص میشود. اگرچه کد ژنتیک ۲۰ تا اسید آمینه استاندارد را معرفی میکند، در بعضی از اندامگانها (ارگانیسمها) کد ژنتیک شامل سلنوسیستئین و در بعضی از آرکیباکتریها پ یرولزین میباشد. گاهی در پروتئینها دگرگونی به وجود میآید: یا قبل از آنکه پروتئین بتواند به وظایفش در یاخته عمل کند و یا به عنوان قسمتی از مکانیسم بازرسی. پروتئینها معمولا به یکدیگر میپیوندند تا یک وظیفهای را با یکدیگر انجام دهند که این خود باعث استوار شدن پروتئین میشود. چون ترتیبهای نامحدودی در توالی و طول زنجیره اسید آمینهها در تولید پروتئینها وجود دارد، از این رو انواع بیشماری از پروتئینها نیز میتوانند وجود داشته باشند[۱].
پروتئینهای درونیاختهای در بخشی از یاخته به نام ریبوزوم توسط آرانای (RNA) ساخته میشوند.
ساختار پروتئین، و یا ساختمان پروتئین به ساختاری گفته میشود که پروتئین به خود میگیرد. پروتئین دارای چهار ساختار میباشد.
کشف ساختار سوم و چهارم یک پروتئین راهنمای بسیار مهمی برای تعیین کارکرد این پروتئین است. از روشهای معمول میتوان به پراش اشعه ایکس و تشدید مغناطیسی هسته اشاره کرد[۲]. این دو روش اطلاعات اتمی خوبی دربارهٔ ساختار پروتئین مورد نظر جمع آوری میکنند.
پراش (تفرق) اشعه ایکس روشی برای مطالعهٔ ساختار مواد بلوری است که در سال ۱۹۱۲ میلادی توسط فون لاوه کشف شد و توسط ویلیام هنری براگ و ویلیام لورنس براگ برای بررسی بلورها بکار گرفته شد.
cryo-electron microscopy روش دیگری است برای مطالعه ساختار پروتئین که معمولا در دمای نزدیگ به نیتروژن مایع انجام میشود.
بلورنگاری الکترونی (به انگلیسی: Electron crystallography) روشی برای تعیین آرایش اتمها در جامدات به وسیله میکروسکوپ الکترونی است. این روش میتواند مکملی برای بلورنگاری پرتو-ایکس روی پروتئینهایی (مانند پروتئینهای غشائی) که به راحتی نمیتوانند کریستال سهبعدی لازم برای این کار را تشکیل بدهند، دانست.
بانک داده پروتئین (به انگلیسی: Protein Data Bank) (به اختصار PDB) منبعی برای دادههای ساختار سهبعدی پروتئینها و اسیدهای نوکلئیک است. این دادهها عموماً توسط بلورنگاری پرتو-ایکس یا بینابنمایی انامآر به دست میآیند و توسط زیستشناسها یا زیستشیمیپیشهها از سراسر دنیا برای دسترس عموم آنجا گذاشته میشوند.
خالص سازی پروتئین شامل یک سری مراحل میباشد که برای مجزا کردن یک نوع پروتئین از پروتئینهای مختلط استفاده میشود. خالص سازی امری حیاتی برای توصیف وظیفه، ساختار و فعل و انفعالات پروتئین مورد نظر میباشد. این کار معمولا با یک بافت زیستی و یا کشت میکروبی آغاز میشود. مولکولها از یاخته جدا شده و سپس پروتئینها از دیگر مولکولهای یاختهای جدا میشوند. در انتها پروتئین مورد نظر از دیگر پروتئینها جدا میشود[۳].
از اطلاعات موجود در دیانای برای ساختن پروتئینها استفاده میشود، اما جایگاه دیانای در هسته و جایگاه پروتئینسازی در سیتوپلاسم است. اندازهگیریهای گوناگون نشان دادهاند که در یاختههایی که در آنها فعالیت پروتئینسازی چندان شدید نیست، مقدار آرانای نیز کم است. از طرف دیگر، آرانای هم در هسته یافت میشود و هم در سیتوپلاسم. بر این اساس و نیز بر اساس آزمایشها و مشاهدههای دیگر، دانشمندان به این نتیجه رسیدند که آرانای اطلاعات را از دیانای به ریبوزومها حمل میکند. به این نوع آرانای که اطلاعات را از دیانای به ریبوزومها حمل میکند، آرانای پیک یا پیامبر(mRNA) میگویند. نوعی دیگر آرانای ناقل (tRNA) است که اسیدهای آمینه را به ریبوزوم منتقل میکند، تا ریبوزوم اسیدهای آمینه را بر اساس اطلاعات موجود در mRNA کنار یکدیگر ردیف کند. نوع دیگر آرانای ریبوزومی (rRNA) است که در ساختار ریبوزومها شرکت دارد.
برای ساخت پروتئین در یاخته مراحل زیر باید انجام شود:
ساخته شدن mRNA از روی DNA را رونویسی میگویند که با کمک آنزیم آرانای پلیمراز (RNA polymerase) انجام میشود. سلولهای پروکاریوتی فقط یک نوع آنزیم RNA پلیمراز دارند. در سلولهای یوکاریوتی سه نوع آنزیم RNA پلیمراز یافت شده است که آنها را با علامتهای I و II و III مشخص میکنند.
مراحل رونویسی:
اطلاعات در دیانای بصورت رمز ۳ تایی وجود دارد یعنی هر ۳ نوکلئوتید معرف ۱ رمز و هر رمز معرف ۱ اسید آمینهاست. پس از رونویسی mRNA از هسته خارج میشود و در سیتوپلاسم به کمک نوع دیگر آرانای به نام تیآرانای (tRNA) اسید آمینه را به هم متصل میکند. tRNA روی mRNA متصل میشود و طبق رمزهای tRNA, mRNA اسید آمینهها را کنار هم میگذارد. و در آخر زنجیرهٔ بسپپتیدی به وجود میآید. به این مرحله ترجمه پروتئین گفته میشود.
رفتار سلولی و تمام فعالیتهایی که در سلول انجام میشود بر عهده پروتئینها است. همه پروتئینها با هم برهمکنش دارند و تقریباً میتوان گفت که همه پروتئینها اثر خود را با همکاری پروتئینهای دیگر در سلول اعمال میکنند و هیچ پروتئینی نیست که در یاخته به تنهایی عمل کند.
زیمایه یا آنزیم یک ماده آلی است که یک فرایند شیمیایی را در یک سازواره یا موجود زنده تقویت یا تضعیف میکند ولی خودش دگرگون نمیشود. به عبارت دیگر آنزیمها کاتالیزگرهای فرایندهای زیستی هستند و نسبت به کاتالیزگرهای غیر زیستی کارایی بسیار بالایی دارند. اغلب آنزیمها ساختار پروتئینی دارند، به غیر از انواع محدودی از آنها که از جنس ریبونوکلئیک اسید هستند؛ مانند ریبوزیمها.
پادتَن یا آنتیبادی پروتئینی است که دستگاه ایمنی بدن از آن استفاده میکند تا اجسام بیگانه همچون باکتری و ویروس را پیدا کرده و خنثی سازد. هر پادتن یک پادگن ویژه را در هدف خود تشخیص میدهد.پادتن ها در ایمنی هومورال دفاع اختصاصی توسط پلاسموسیت ها تشکیل و سپس در سطح ماستوسیت ها قرار می گیرد.
سلولها به یکدیگر پیامهایی میدهند (بهصورت شیمیایی یا الکتریکی) که بهواسطهی این پیامها با هم صحبت کرده و ارتباط برقرار مینمایند و اعمال خود را هماهنگ میکنند. از معروفترین پیامرسانهای شیمیایی «هورمون»ها هستند. هورمون مادهای شیمیایی است که در غدد درونریز ساخته شده و به داخل جریان خون میریزد. این ماده روی سلولهای هدف گیرنده دارد و با نشستن روی آن اعمال سلول را تغییر میدهد. گیرندههای هورمونهای امینو اسیدی در روی سلولهای هدف قرار دارد. هورمونها گاهی از یک غده در یک نقطه از بدن ترشح میشوند و اثر خود را در نقطهای دورتر اعمال میکنند. هورمونها و پیامرسانهای شیمیایی به دستههای مختلفی تقسیم میشوند. برخی از هورمونها توانایی عبور از غشای سلولی و ورود به سلول را دارند و برخی دیگر نمیتوانند از غشا عبور کنند. دستهی اخیر گیرندههایی در سطح سلول دارند که پس از اتصال به آنها، پیام خود را با واسطهی چندین ملکول دیگر به داخل سلول منتقل میکنند. برخی از این واسطهها را «پیامرسان ثانویه» میگویند. از معروفترین «سیستمهای پیامرسانی ثانویه» سیستم «جی-پروتئینها» است. این سیستم در مدار بسیاری از هورمونها دیده میشود. [۴]
سلولهای موجودات پرسلولی توسط انواعی از ملکولهای پروتئینی و غیرپروتئینی به یکدیگر چسبیده باقی میمانند. این اتصالهای گوناگون است که سلولهای یک بافت را در کنار هم و بافتهای مجاور را در کنار هم نگهمیدارد.
در سطح مولکولی، کلیه مکانیسمهای زیستی سلولها توسط پروتئینها انجام میشود. پروتئینها با ارتباط با یکدیگر بطور دقیق و بسیار کنترل شدهای وظایف خود را انجام میدهند. اساس مولکولی اغلب بیماریها، بروز نقص یا تداخل در این کارکرد عادی پروتئینها، که از طریق آن مکانیسمهای زیستی سلولی را انجام میدهند، میباشد. اگر کار پروتئینها از حالت طبیعی خارج شود میتوانند باعث بروز بیماریهای مختلف شوند. از جمله این بیماریها سرطان است.
پریون یکی از پروتئینهایی است که بطور عادی در سلولهای عصبی بیان میشود. جهش
در این پروتئین میتواند باعث تغییر ساختار این پروتئین شده بطوری که
پروتئین جهش یافته میتواند مجتمع شده و پلاکهای پروتئینی را در سلولهای
عصبی ایجاد کند.
مقاله اصلی پروتئینها در رژیم غذایی
پروتئینها
مواد مغذی اصلی هر سلول زنده هستند. در ساختمان آنها نه تنها کربن،
هیدروژن و اکسیژن وجود دارد، بلکه ازت و گاهی گوگرد نیز موجود میباشد.
پروتئینها مسئول انجام اعمال گوناگونی هستند. نقش آنها از تشکیل ماده
انقباضی عضلات گرفته تا ساختن بعضی از هورمونها، آنزیمها و آنتی
بادیها، تبدیل انرژی شیمیایی به کار و انتقال اکسیژن و هیدروژن متنوع
میباشد.
سلامتی هرچی داروسازه بزن اون دست قشنگه رو...
دارو چیست؟ دارو هر زهرماری است ( شیمیایی ، گیاهی ، حیوانی ) که از هر طریقی ( خوراکی، مالیدن، اماله کردن) وارد بدن شودو اثر درمانی داشته باشد. هر دارو در کنار اثرات درمانی عوارض جانبی هم دارد. وقتی دارو وارد بدن می شود یک سری بلاهایی سر شما می آورد ( فارماکودینامیک) بدن شما هم یک سری بلاها یی سر دارو می آورد و از طریق کبد، کلیه ،پوست سعی می کند دارو را از بدن حذف کند( فارماکوکینتیک) ما حصل این کشمکش منجر به اثر دارو می شود( فارماکولوژی) و شما یا شفا پیدا می کنید و یا به سلامتی می میرید..
فارماکولوژی چیست: علمی است مزخرف که به طور دقدیق نشان می دهد که یک ملکول دارو چطوری در بدن اثر می کند ، عوارض جانبی و نحوه مصرف و تداخل های آن کدام است و خیلی لاطائلات دیگه که فضولیش به شما نیامده است
داروساز کیست؟ موجود مفلوکی که 6 سال عمر گرانبهایش را الکی صرف کرده تا تبدیل به یک متخصص علوم دارویی بی مصرف شود.
نسخه پیچ کیست؟ موجودی که هیچ تخصصی جز توانایی خواند ن خط خرچنگ غورباقه ی دکترها ندارد. این موجود در اثر ایستادن در داروخانه بعد از مدتی دچار بحران هویت شده احساس داروساز بودن می کند
فرق داروساز با نسخه پیچ چیست؟حقوق یک داروساز 8 برابر یک نسخه پیچ است. او سواد و صلاحیت پاسخ به سوالهای تخصصی شما را دارد.در ضمن هرکسی که در داروخانه وایساده داروساز نیست. اگر سوال داشتید سراغ مسوول فنی را بگیرید. هر الاغی که پشت دخل وایساده یا زمین را تی می کشد صرف اینکه در داروخانه است، داروساز نیست
فرق داروساز با کلم قمری چیست؟ داروساز معمولا ته داروخانه پشت میز نشسته و جدول حل می کند، در حالیکه کلم قمری هرگز این کار را نمی کند
چگونه می توانید یک داروساز خوب را بشناسید؟ چرخ داروخانه از فروش دارو می چرخد. پس اگر داروسازی حاضر نشد داروی خاصی را به شما بفروشد مسلما مصلحت شما را در نظر گرفته است. بطورکلی داروساز خوب کسی است که شما دوست دارید با چاقو گردنش را ببرید..
چگونه می توانید یک داروساز را عصبانی کنید؟ از او سوال تخصصی بپرسید و بعد لبهایتان را غنچه کنید و بگویید: ولی دکتر من میگه آمپول بهتر از قرض اثر می کند! قبل از اینکه از این افاضات کنید بدانید که یک پزشک عمومی فقط 2 واحد فارماکولوژی خوانده در حالیکه داروساز بیچاره 7 واحد تئوری و 2 واحد عملی و 4 واحد کاراموزی پاس کرده.
چه چیزهایی را از داروساز می توانید بخواهید؟ نحوه مصرف، دستور مصرف ، داروهایی که بطور همزمان نباید مصرف کنید، عوارض جانبی احتمالی ، طریقه نگهداری دارو ، جایگزین های دارویی
چه چیزهایی را از یک داروساز نمی توانید بخواهید؟ تجویز داروی بدون نسخه، معاینه ،گرفتن فشار خون، نگاه کردن به الت تناسلی شما، بوس
سلام دوستان روم سیا به خدا خیلی وقته اپ نشدم الانم همچین حال و حول حسابی نداشتم این مطلبو از تو وبلاگ بروبچ پاکار کف رفتم.
خواب ریاضی!!!
باز هم خواب ریاضی دیده ام خواب خطهای موازی دیده ام
خواب دیدم می خوانم ایگرگ زگوند خنجر دیفرانسیل هم گشته کند
از سر هر جای گشتی میپرم دامن هر اتحادی می درم
دست و پای بازه ها را بسته ام از کمند منحنی ها رسته ام
شیب هر خط را به تندی می دوم گوش هر ایگرگ و شئ را می جوم
گاه در زندان قدر مطلقم گاه اسیر زلف حد و مشتقم
گاه خط ها را موازی می کنم با توانها نقطه ها بازی می کنم
لشگری تمرین دارم بی شمار تیمی از فرمول دارم در کنار
ناگهان دیدم توابع مرده اند پاره خط نقطه ها پژمرده اند
کاروان جذر ها کوچیده است استخان کسرها پوسیده است
از لگ و بسط و نپر آثار نیست ردپایی از خط و بردار نیست
هیچکس را زین مصیبت غم نبود صفر صفرم هم دگر مبهم نبود
آری آری خواب افسون می کند عقده را از سینه بیرون می کند
مردم از این ایکس و ایگرگ داد داد روز های بی ریاضی یاد باد
شعر تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب از فریدون مشیری
ابرم که می آیم ز دریا
روانم در به در صحرا به صحرا
نشان کشتزار تشنه ای کو
که بارانم که بارانم سراپا
پرستوی فراری از بهارم
یک امشب میهمان این دیارم
چو ماه از پشت خرمن ها بر اید
به دیدارم بیا چشم انتظارم
کنار چشمه ای بودیم در خواب
تو با جامی ربودی ماه از آب
چو نوشیدیم از آن جام گوارا
تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست
همه دریا از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد و دادم به دستت
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست
به شب فانوس بام تار من بود
گل آبی به گندمزار من بود
اگر با دیگران تابیده امروز
همه دانند روزی یار من بود
نسیم خسته خاطر شکوه آمیز
گلی را می شکوفاند دل آویز
گل سردی گل دوری گل غم
گل صد برگ و ناپیدای پاییز
من و تو ساقه یک ریشه هستیم
نهال نازک یک بیشه هستیم
جدایی مان چه بار آورد ؟ بنگر
شکسته از دم یک تیشه هستیم
سحرگاهی ربودندش به نیرنگ
کمند اندازها از دره تنگ
گوزن کوه ها دردره بی جفت
گدازان سینه می ساید به هر سنگ
سمندم ای سمند آتشین بال
طلایی نعل من ابریشمین یال
چنان رفتی بر این دشت غم آلود
که جز گردت نمی بینم به دنبال
تن بیشه پر از مهتابه امشب
پلنگ کوه ها در خوابه امشب
به هر شاخی دلی سامان گرفته
دل من در برم بی تابه امشب
غروبه راه دور وقت تنگه
زمین و آسمان خونابه رنگه
بیابان مست زنگ کاروانهاست
عزیزانم چه هنگام درنگه
ز داغ لاله ها خونه دل من
گلستون شهیدونه دل من
نداره ره به آبادی رفیقون
بیابون در بیابونه دل من
از این کشور به آن کشور چه دوره
چه دوره خانه دلبر چه دوره
به دیدار عزیزان فرصتت باد
که وقت دیدن دیگر چه دوره
متابان گیسوان درهمت را
بشوی ای رود دلواپس غمت را
تن از خورشید پر کن ورنه این شب
بیالاید همه پیچ و خمت را
گلی جا در کنار جو گرفته
گلی ماوا سر گیسو گرفته
بهار است و مرا زینت دشت گلپوش
گلی باید که با من خو گرفته
سحر می اید و در دل غمینم
غمین تز آدم روی زمینم
اگر گهواره شب وا کند روز
کجا خسبم که در خوابت ببینم
نه ره پیدا نه چشم رهگشایی
نه سوسوی چراغ آشنایی
گریزی بایدم از دام این شب
نه پای ای دل نه اسب بادپایی
چرا با باغ این بیداد رفته ست ؟
بهاری نغمه ها از یاد رفته ست ؟
چرا ای بلبلان مانده خاموش
امید گل شدن بر باد رفته ست ؟
به خاکستر چه آتش ها که خفته است
چه ها دراین لبان نا شکفته است
منم آن ساحل خاموش سنگین
که توفان در گریبانش نهفته است
نگاهت آسمانم بود و گم شد
دو چشمت سایبانم بود و گم شد
به زیر آسمان در سایه تو
جهان دردیدگانم بود و گم شد
غم دریا دلان رابا که گویم ؟
کجا غمخوار دریا دل بجویم ؟
دلم دریای خون شد در غم دوست
چگونه دل از این دریا بشویم؟
سبد پر کرده از گل دامن دشت
خوشا صبح بهار و دشت و گلگشت
نسیم عطر گیاه کال در کام
به شهر آمد پیامی داد و بگذشت
نسیمم رهروی بی بازگشتم
غبار آلودگی این سرگذشتم
سراپا یاد رنگ و بوی گلها
دریغا گو غریب کوه و دشتم
تو پاییز پریشم کردی ای گل
پریشان ز پیشم کردی ای گل
به شهر عاشقان تنها شدم من
غریب شهر خویشم کردی ای گل
خوشا پر شور پرواز بهاری
میان گله ابر فراری
به کوهستان طنین قهقهی نیست
دریغا کبک های کوهساری
بهارم می شکوفد در نگاهت
پر از گل گشته جان من به راهت
به بام آرزویم لانه دارند
پرستوهای چشمان سیاهت
شبی ای شعله راهی در تنم کن
زبان سرخ در پیراهنم کن
سراپا گر بزن خاکسترم ساز
در این تاریکی اما روشنم کن
منم چنگی غنوده در غم خویش
به لب خاموش و غوغا در دل ریش
غبار آلود یاد بزم و ساقی
گسسته رشته اما نغمه اندیش
شقایق ها کنار سنگ مردند
بلورین آب ها در ره فسردند
شباهنگام خیل کاکلی ها
از این کوه و کمرها لانه بردند
بهار آمد بهار سبزه بر تن
بهار گل به سر گلبن به دامن
مرا که شبنم اشکی نمانده است
چه سازم گر بیاید خانه من ؟
غباری خیمه بر عالم گرفته
زمین و آسمان ماتم گرفته
چه فصل است این که یخبندان دل هاست
چه شهر است این که خاک غم گرفته ؟
به سان چشمه ساری پاک ماندم
نهان در سنگ و در خاشاک ماندم
هوای آسمان ها در دلم بود
دریغا همنشین خاک ماندم
سحرگاهان که این دشت طلاپوش
سراسر می شود آواز و آغوش
به دامان چمن ای غنچه بنشین
بهارم باش با لبهای خاموش
تو بی من تنگ دل من بی تو دل تنگ
جدایی بین ما فرسنگ فرسنگ
فلک دوری به یاران می پسندد
به خورشیدش بماند داغ این ننگ
پرستوهای شادی پر گرفتند
دل از آبادی ما بر گرفتند
به راه شهرهای آفتابی
زمین سرد پشت سر گرفتند
به گردم گل بهارم چشم مستت
ببینم دور گردن هر دو دستت
من آن مرغم که از بامت پریدم
ندانستم که هستم پای بستت
الا کوهی دلت بی درد بادا
تنورت گرم و آبت سرد بادا
اسیر دست نامردان نمانی
سمندت تیز و یارت مرد بادا
دو تا آهو از این صحرا گذشتند
چه بی آوا چه بی پروا گذشتند
از این صحرای بی حاصل دو آهو
کنار هم ولی تنها گذشتند
میدونید دوستان هرکی تو اسمون دنبال یه چیزی میگرده یا یه چیزیو دوست داره یکی ستاره ها رو یکی ماهو یکی خورشیدو یکی هم مثل من تو شبای تیره و تارش دنبال گوشه ی چشم مهتابه . بیخیال شعرو بچسبید...
مهتاب ِ عشق
وقتی که مهتابْْ خانومی
نردبومِ ستاره رو بَر میداره
چادرْسفیدِ نورِشو سر میکنه
نازشو بیشتر میکنه
پنبهء سرد ابرُ پر پر میکنه
از پشتِ شب
از پشتِ دیوارِ سیاه
یواش یواش و تُکِ پا
میاد بالا
خوشه های ِ طلایی ِخورشیدْخانم ِخوشْ اَدا
پیشِ گلْخندایِ ماه
جلو زلفایِ پریشون
- که با ناز و شیطونی از پشت چادرِ سفیدش اونا رو کرده بیرون-
حقیر و بی رنگ میشه¤
دل تنها و کوچیکم واسه مهتابِ خودم تنگ میشه...
***
یادته اون قدیما؟
با هم میشستیم روی ماه قصهها
شونه میکردم زلفاتو
قصه میگفتم واسه مهتابِ شما :
آی قصه قصه قصه
نون و پنیر و پسته
قاصدکای وحشی
بلبلا دسته دسته
خورشید خانم درسته
مهتاب خانم که مسته
تو چشماتون نشسته
پشت غَمُ شکسته ...
شیطونکای بَداَدا
جِلِز وِلِز
توی آتیش عشق ما
جز میزدن، دور و برمون یه حصاری از خدا
یه دیوارِ خشت و گل از یه عشقِ پاکِ با صفا
قرار شدش
هر چی که شد
هر کی اومد
هر کی که رفت
حصار ما خراب نشه
دیوار عشق ما شبیه آدما نقشی به روی آب نشه
اما حالا ...
دل تو کوچولو موند و دل من بزرگ شدش تو حسرتا
شبیهِ آدم بدای قصهها ...
*
آخ از این غصه چِقَد نامرده
آخ از این شب که با قلبِ کوچیکت بد کرده...
*
واسه مهتابِ نگات خورشیدخانوم ِ خندههات
واسه مرواریدِ پاکِ گریههات...
آخ که دلم بدجوری تنگه واسه "ما"...
***
وقتی که مهتاب خانمی
نردبومِ ستاره رو بر میداره
چادرْسفیدِ نورشو سر میکنه...
دیگه هر کار می کنه خب بکنه...
نمیبینم
نمیدونم
دیگه قصههایِ زلفِ پیچ و تاب خوردهء عاشق کُشِشو نمیخونم
برای دیدنِ ماه قصهها
دیگه از تو غصهها در نمیام
ماه خودم رو من میخوام ...
شاعر: ارش محمدی
سلام دوستان از اونجایی که من خودم بچه ی اصفهانم.امروز خواستم یخته چی از دستور زبانیمونا برادون بذارم حال کونید. فقط نظر یاددون نردا. دمی شوما گرم...
مضاف و موصوف همیشه " ی " میگردد . مثال :
درِ باغ ---> دری باغ
گل قشنگ ---> گلی قشنگ
آدم خوب ---> آدمی خُب
2- " د " ما قبل ساکن تبدیل به " ت " میشود . مثال :
پراید ---> پرایت
آرد ---> آرت
3- " و " ساکن آخر کلمه به " ب " قلب می شود . مثال :
گاو ---> گاب
4- اصولآ در هر کجا که کسره قشنگ باشد فتحه بکار می رود و در هر کجا که فتحه کلمه را
زیبا می کند کسره بکار می رود .
مثال برای فتحه :
اَز ---> اِز
قفَس ---> قفِس
اَزَش ---> اِزِش
بِزَن ---> بِزِن
مثال برای کسره:
اِمروز ---> اَمروز
حِیفِ ---> حَیفِس
5- صداء " ا " جایگاهی نداشته و به " او " تبدیل می شود . مثال :
شما ---> شوما
کجا ---> کوجا
خوبه ---> خُبِس
چادر ---> چادور ---> چادِر
6- حرف " و " در قالب حرف ربطی به " آ " تبدیل می شود . مثال :
من و تو و حسن ---> منا تو آ حسن
اصولآ خود " آ " به عنوان یک حرف ربط به کار می رود . مثال :
من هسَم , آ بابامم هسَن .
در ضمن حرف " آ " به معنی " به علاوه ( + ) " هم به کار میرود. مثال :
3+4+5 ---> 3+4 آ 5
7- حرف " ه " در لهجه اصفهانی به نوعی نابود شده است . مثال :
بچه ها ---> بِچا
گربه ها ---> گُربا
می جهد ---> می جِد
" ه " در آخر کلمات فعل به " د " ساکن بدل میشود . مثال:
بِره ---> بِردِ
بشه ---> بِشِد
" ه " به " ی " تبدیل میشود. مثال :
بهتر ---> بیتَرِس
گربه ---> گربیِه
" ه " به " و " بدل می شود . مثال :
می آئیم ---> ما وَم می یَیم
" ه " به " ش " تبدیل میشود . مثال :
بهش می گم ---> بِشِش می گم
نکته : به غیر از اول شخص مفرد ؛ حروف " خوا " به " خ " تبدیل می شود . مثال :
می خوای ---> می خَی
8- در برخی از افعال حرف " ی " به " اوی " تبدیل می شود . مثال :
می گی ---> می گوی
9- حرف اول کلمه " ب " یا " ن " باشد و حرف سوم " ی " باشد ، یک "ی " بعد از " ب " یا " ن " اضافه می شود . مثال :
بگیر ---> بیگیر
بشین ---> بیشین
بریز ---> بیریز
ببین ---> بیبین
10- حرف " س " در آخر لغات . مثال :
چه خبر ؟؟ ---> چه خبِرِس ؟
بسه ---> بسِس
11- نکته جالب دیگر در مورد کلمه " پس " است که اغلب " س " آن حذف می شود . مثال :
کجایین پس ؟ ---> کوجاین پَ ؟
پس تو کجایی ؟ ---> پَ تو کوجای ؟
" و " ما قبل " ی " به " ف " تبدیل می شود . مثال :
دیوار ---> دیفال
تبصره : در لهجه های Super Esf اصولآ " د " به " ز " تبدیل می شود. مثال :
گنبد ---> گنبِز
12- " ی " در آخر کلمات حذف می شود . مثال :
چیز های زیادی هست ---> چیزا زیادیِس
بچه های اون محله ---> بِچا اون محله
آدمای این دوره زمونه ---> آدِما این دوره زِمونه
13- د + فعل + د . مثال :
دِ بیا دِ
دِ برو دِ
دِ جَل باش دِ
چند اصطلاح اصفهانی
1- آیا عالم به معنای معلوم نیست ---> آیا عالم بیاد یعنی معلوم نیست بیاد
2- " آیدی داره " به معنای جالب ---> آیدی دارده ایشون دارن به ما اینا را می گن
3- جَخ به معنای " تازه " ---> من جَخ رسیدم (( که در بعضی موارد با هم بکار می رود ---> من جَخ تازه رسیدم ))
4- کلمه سیزده که "سینزَ " تلفظ می شود و نوزده که "نونزَ " و دوازده که "دوازَ" خوانده می شود .
5- فعل زیبای اِسِدم که می شود گفت کلمه " گرفتم " را داغون کرده و ضرف آن به شرح زیر است :
اِسِدم - اِسِدی - اِسِد -اِسِدیم - اِسِدید - اِسِدند
6- فعل بِگم از جمله فعلهایی است که کسره حرف اول آن به " و " بدل شده و از استثنائاست . مثال :
بِگو ---> بوگو
بِگم ---> بوگَم
7- " جل باش " به معنای " عجله کن " که (ع) و (ه) اول و آخر کلمه از بین رفته است .
8- در اکثر موارد " ژ " به " ج " تبدیل می شود . مثال :
ماساژ ---> ماساج
پاساژ ---> پاساج
9- در بعضی مواقع صورت کلی کلمه و حروف دگرگون می شود . مثال :
جوجه ---> چوری
کلاغ ---> غِلاغ
دُکان(مغازه) ---> دوکون
10- اصطلاح " درا پیش کن " به جای " در را ببند "
سلام دوستان امروز براتون یه تاپیک خاص و فوق العادع دارم .
شما حتما داستان اصحاب کهف رو شنیدید. ولی شاید خیلیاتون تا حالا غار کهف که در اردن قرار داره رو ندیدید. من چند تا عکس از این غار براتون می ذارم امیدوارم خوشتون بیاد.اگه نظرم بدید که دیگه هیچی....
ادامه در ادامه مطلب....
ادامه مطلب ...سلام به دوستان .کسایی که گوشی نوکیا دارند و اهل بازیند از طریق لینک زیر می تونند نرم افزار N-gage و تازه ترین بازیها رو دانلود کنند...